شيــطـــــــMischiefــــــــــــــنــــــت

اينم وبه ديگه :D :D شيطنـــــــــــــــــت

Home . Email . Profile . Rss . Design Theme

%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D9%BE%D8%B3%

+ نوشته شده در دو شنبه 22 مهر 1398برچسب:,ساعت 19:18 توسط sara |

آهنگ چكاوك از داريوش

سلــــــــــــــــــآمـــــ

اين متن آهنگ وبلاگمه و از داريوش به نام چكاوك خعلي دوسش دارم اين آهنگ رو اميدوارم شما هم خوشتون اومده باشه

 

انشاء الله   : ) 

 

*************************************************

کجای این جنگل شب،

پنهون می‌شی خورشیدکم؟

پشت کدوم سد سکوت،

پَر می‌کشی چکاوکم!

چرا به من شک می‌کنی؟

من که منم برای تو!

لبریزم از عشق تو و

سرشارم از هوای تو!

 

دست کدوم غزل بدم،

نبض دل عاشقمو؟

پشت کدوم بهانه باز،

پنهون کنم هق هقمو؟

 

گریه نمی‌کنم! نرو!

آه نمی‌کشم! بشین!

حرف نمی‌زنم! بمون!

بغض نمی‌کنم! ببین!

 

سفر نکن خورشیدکم،

ترک نکن منو نرو!

نبودنت مرگ منه!

راهی این سفر نشو!

نذار که عشق من و تو،

اینجا به آخر برسه!

بری تو و مرگ من از،

رفتن تو سر برسه!

 

گریه نمی‌کنم! نرو!

آه نمی‌کشم! بشین!

حرف نمی‌زنم! بمون!

بغض نمی‌کنم! ببین!

 

نوازشم کن و ببین،

عشق می‌ریزه از صدام!

صدام کن و ببین که باز،

غنچه می‌دن ترانه‌هام!

اگر چه من به چشم تو،

کمم! قدیمی‌ام! گمم!

آتشفشان عشقمو،

دریای پُر تلاطمم!

 

گریه نمی‌کنم! نرو!

آه نمی‌کشم! بشین!

حرف نمی‌زنم! بمون!

بغض نمی‌کنم! ببین!

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1398برچسب:,ساعت 18:33 توسط sara |

 

 

 



بیا بیا
دستانم را بگیر
تنت را به تنم نزدیک کن
میخواهم زیباترین تانگو دنیا را اجرا کنیم

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 مهر 1398برچسب:,ساعت 21:45 توسط sara |

 

 

به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس


دزدکی دوست داشت...


دزدکی زنگ زد......


دزدکی زیر پتو اس م اس بازی کرد....


دزدکی عاشق شد....


دزدکی بوسید...


دزدکی حرف زد...


دزدکی در آغوش گرفت...


دزدکی عشق بازی کرد.

+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 16:7 توسط sara |

مجازی هستیم اما
دلمان مجازی نیست
زود میشکند
حواسمان به تایپ کردنمان باشد

 

+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 16:6 توسط sara |


یک شــب ِآروم میخــــواد … بــا آهنگــــی رومــــــانتیک… 


چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو… 


که بــه
 دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ … 

دنیــای مــن کســــی ست… 


که در آغـــــوشش جــان میدهــــم… 


یعنـــی «
 تــــــــــ♥ــــــو
 »
 
 
+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 16:6 توسط sara |

هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه 


دوستــ♥ ــت داره ... مراقــــــبته ...


و نگرانــــــــــــت میشــه ...!


چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...


مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...


وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی ......!

+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 16:5 توسط sara |

 

دیوانه نمی‌گوید "دوستت دارم" …

 

دیوانه میرود،

 

تمام دوست داشتنی ‌ها را

 

به هر جان کندنی که شده، جمع می‌کند از هر دری

 

و میزند زیر بغلش

 

و می ریزد به پای کسی که

هیچوقت قرار نیست بفهمد دوستش دارد !!!

+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 16:2 توسط sara |

حسی به هیچ شب یلدایی ندارم دیگر...

 

دوبــاره داغ دل مـــرا تــازه میـکند !

 

شـب یــــــــــلدایی کـه نیستی…

 

می بینی،یـــک دقیقـه چـه بــر ســر مــردم آورده،

 

مــن چــه مـیـکـشم از هــزاران هــزار دقـیـقـه نبودن!

 

بـی تـفـاوتـی نیـسـت،

 

حسـی بــه هـیـچ شـب یــلْـدایی نـدارم دیــگـر…

 

+ نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1392برچسب:,ساعت 19:48 توسط sara |

منو ببخش خدا جونم . . . !

 

میـخـــواســـتــم بابـــت هـــر گـناهی شمــعی روشـن کـنــم

ســـوخـتنـش را ببیـنـم و جـهــنـم را یـادآور شــوم

امــا گــناهــانــم آنـقــــــــدر زیـاد بــودند کــه تــرسیــدم . . .!

ترسیــدم دنـیا را بـه آتــش بـکشــم!

خدایـــــــــــــا . . .

بابــت هــر شبـی کـه بـی شکــر ســر بـر بـالیــن گــذاشـتم . . .

بابــت هـــر صـبحی کـه بـی ســلام بـه تــو آغـــــاز کـــردم

بابــت لـحــظات شــــادی کـه بـه یـادت نـبــودم

بابــت هـــر دلــی کــه شـکستــم

بابــت هـــر گــره که بـه دسـت تــو بـاز شــد

 

و مــن بــه شــانـس نسـبتـش دادم


بابــت هــر گــره کـه بـه دستــم کــور شــد و مقـصـر تــو را دانــسـتم

منـــو ببــخـش خـــــــــــدا جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونم
 . . .

+ نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1392برچسب:,ساعت 19:48 توسط sara |

خیال پرواز من و تو . . .

 

دنـیایــت پــر بــود از فـــرشــتـه هــایـی کـه پــــرواز می کــردنـد ...

و تــو گـفـتی کـه اگــر فــرشـته نیـستیـم پــرواز را آدمــانه یـاد می گـیـریـم ...

و تــو هـــر روز مـــرا بـالای بـام خـیـــال می بــردی ...

و مــن و تـــو مــا می شــدیـم و بـا گـــذر از راه خـیال پـــرواز را تـمــرین می کـردیـم ...

تــو بی بـال می پـــریـدی ...

ولـی مــن ...؟!

تـــو شــده بــودی بـال هــایـم بــرای پــرواز ...

ولی حــالا دنـیایـت شــده کـلاغی کـه بـال دارد ...

و نـمی پــرد و صــدای قــار قــارش فـقـط گــوش هــا را کــر می کـنـد ...
+ نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1392برچسب:,ساعت 19:47 توسط sara |

این خبر را برسانید به کنعانی ها

بوی پیراهن خونین کسی می آید ...



23روز تا محرم ارباب

                   

 
ea45cbc978964ef1af95f8e1ed86a961.jpg
+ نوشته شده در دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:20 توسط sara |

ما را که "یا مجیر" و "اجرنا" عوض نکرد

 


 دلتنگ گریه های محرم شده دلم...

 
                  882e6df03dd241bf8d4548f684cbd23a.jpg
+ نوشته شده در دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:19 توسط sara |

نـامـ ه ام تنهـا یک کـلمـ ه بـود ...


آن هـم :


بـیـا ...


♪ بـ ه امضـا کـ ه رسیـدم ...


♪ یـاد همـان نـامـ ه مـعروف کوفیـان بـ ه امـام زمـانـشان


 دستـانـ م را بـدجور لـرزانـد !



••●! ❤ السَّلامُ عَلَیکَ یا بقیه الله ❤ !●••

 

                   

d4140ab7501041aebc5e302eac552baf.jpg
+ نوشته شده در دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:18 توسط sara |

 تـــا زمــانــی کــه ..
خــواستـه ای از کسـی نـــداری …
خــواستـــنـی هستـی !

+ نوشته شده در دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:17 توسط sara |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد